کد مطلب:94537 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

خطبه 120-درحکمیت












[صفحه 310]

پیش از این، به اختصار یادآور شدیم كه پس از جنگ صفین شامیان كه دریافتند در كام شكست افتاده اند، حیله گناه آلود نیزه و قرآن را بكار بستند. از اینرو علی (ع) ناگریز شد كه اصرار یاران را مبنی بر قبول حكمیت بپذیرد. در این گیر و دار مردی از میان زاهدان و رهروان اسلام برخاست و گفت: ای امیرمومنان، تو ما را از حكومت حكمین نهی كردی، بعد به آن امر نمودی، بر ما روشن نشد كدامین را بپذیریم. تا حقیقت و راستی را یافته باشیم؟ علی (ع) دست بر پشت دست زد و چنین فرمود: هر چه می كشم از دست شما یاران نیمه راه می كشم. دریغ از تنهائی! این حیرانی و سرگردانی، سزای كسی است كه احتیاط را از دست داده است! به خدا سوگند اگر آنزمان بجای اینكه به شما امر كردم كه: هوشیار باشید و به حكمیت، سر نسپارید به پیكار با شامیان- كه شما را هیچ میل و رغبتی به جنگ با آنان نبود- رای میدادم، بی شك پیروزی از آن ما بود. ظفری كه خواست خیرخواهانه خداوند در آن بود. بی تردید آنروز اگر پایداری و استقامتی در شما می دیدم در هدایت و راهنمائی شما میكوشیدم. كج دلی و بداندیشی شما را سامان می بخشیدم و اگر از فرمانم سر، باز می زدید، به هر راه كه ممكن بود شما

را مجبور به اطاعت می نمودم بی شك، آن راه روشن برای من و شما نیكوتر و استوارتر بود، اما به یاری چه كسی؟ با كدامین همراه؟ بر سر آنم كه به یاری شما دست دشمن را از سر خویش كوتاه كنم و این جراحت را با مرحم دست شما شفا بخشم. اما دریغا كه شما خود، درد و جراحت توانفرسای من هستید! كار من و شما بدان می ماند كه كسی بخواهد با خار مغیلان، خار از پای در آورد حال آنكه خار، دوا و درمان كار نیست و هر چه باشد دو تیغ با هم قرینند و داروی دردمند، نیستند بار پروردگارا! طبیبان، درمانده در این درمانند، و آزرده از این وضع نابسامان این آبكشان و آبكاران، دستانشان پیر و فرسوده شده و دیگر ریسمانها را آن قدرت نیست تا در برابر این كشش مقاومت كنند كار هدایت نیز بدست خسته این مردم، بی سود میماند. بار الها تو درمان این درد كن! پس كجا هستند آن اسلام پذیران، آنانكه چون منادی حق ندای مسلمانی درداد، رو بسویش نمودند و دعوتش را پذیرفتند؟ آنانكه كتاب خدا را خواندند و سخت در اجرای فرامینش كوشیدند؟ كجا هستند آن پیكارگرانی كه در كمال قدرت به جنگ برانگیخته شدند و با شور و اشتیاق فراوان دشمن را به زیر تیغ خود، مهلت نفس كشیدن ندادند؟ همان شیفتگانی كه بس

ان اشتران فرزند دیده و شوق زده، تیغ تیز از نیام می كشیدند و گروه گروه، رو بسوی پیكارگاه می آوردند و میدان جنگ را در حلقه محاصره خود می گرفتند. گروهی از آنان در راه خدا كشته می شدند و عده ای پس از جنگی سخت، جان سالم به در می بردند. افسوس كه نه كسی به زندگان آنان تهنیت گفت و نه شخصی بر مردگان آنان تعزیت خواند. آنها رادمردانی بودند كه دیدگانشان از فرط اشك و زاری به درگاه خدا، كم فروغ و شكمهاشان از بسیاری روزه داری، لاغر و لبانشان از تداوم در دعا و ثنا، پژمرده شده بود عابدان پاك نهادی كه، رنگ سیمایشان از بی خوابی زرد گشته و غبار خشوع بر چهره شان نشسته بود. آنان برادران من بودند كه اینك مرا تنهای تنها گذاشته اند با چنان برادرانی، سزاست كه امروز مشتاقانه دیده انتظار براه بدوزیم و از دوریشان سرانگشت حسرت بدندان گزیم. اما شما! شیطان، راه مرگبار خود را برای شما آراسته و هموار نموده و در پی آنست كه گره گران ایمانتان را بسر انگشت وسوسه باز كند و میان دلهای شما جدائی بیفكند سرانجام در این راه كه میروید، ابلیس بر شما ظفر خواهد یافت و چنان تخم تفرقه در میان شما بپراكند كه خار و خس فتنه و فساد، در وجود شما پرورش یابد بیدار

باشید و اسیر افسون شیطان مشوید و از او دوری گزینید. گشاده رو و مشتاق، رو بسوی پند گویان خیراندیش آورید و هدایای حكمت آمیز واندرز گوهر آئین آنان را بپذیرید و در حفظ این ارمغانهای سعادت بار بكوشید


صفحه 310.